گم شدن انگشتر الماس خانم انگلیسی در دریا

 

 

در یک ﺭﻭﺯ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﯾک ﺧﺎﻧﻢ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺭﻭﯼ ﻋﺮﺷﻪ ﮐﺸﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﻮﺍﺣﻞ ﻣﮑﺰﯾﮏ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ و دستانش روی عرشه کشتی گذاشته بود و با انگشتانش ور می رفت ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﺍﻟﻤﺎﺱ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎﯾﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ﺳﺮ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺗﻮ ﺁﺏ !!

ﺯﻥ خیلی متاثر شد و نتوانست از کسی کمک بخواهد چون کمکی از کسی بر نمی آمد و پیدا کردن آن انگشتر در دریای بی کران هم کار غیر ممکنی بود مانند پیدا کردن سوزن در انبار کاه بود. به هرحال این خانم  ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ و اندوه فراوان ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﺭﺍ ﺳﭙﺮی کرد … چون این انگشتر یادگاری از پدر پولدارش بود که به وی داده بود.

 

سالها گذشت تا اینکه این خانم دوباره ﭘﺲ ﺍﺯ ۱۵ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻣﮑﺰﯾﮑﻮ ﺳﯿﺘﯽ رفت و ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﺳﻔﺎﺭش ﺧﻮﺭﺍﮎ ﻣﺎﻫﯽ ﺩﺍﺩ، ﻭﻗﺘﯽ خوراک ماهی رو آوردند و این خانم ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺎﻫﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﯾﻪ ﺟﺴﻢ ﺳﻔﺖ ﻭ ﺳﺨﺖ ﺯﯾﺮ ﺩﻧﺪﻭﻧش ﺣﺲ ﮐﺮﺩ!!!

ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﯾﺪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻣﺎﻫﯿﻪ!!! ﻧﮑﻨﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮﻩ ؟! ﺑﺎﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺨﯿﻠﺖ ﻗﻮﯾﻪ....

 

البته این داستان می توانست پایان خوش تری هم داشته باشد تا بگوییم مال حلـال به صاحبش باز می گردد. ولی در اینجا بیشتر جنبه طنز مطرح بود و شما می توانید پایان این داستان جالب و کوتاه را با پیدا شدن انگشتر هم تصور کنید.